چرت و پرت بلاگ!

:/
چرت و پرت بلاگ!

من هیچ چیزی ندارم بگم اینجا

پس میخندم, خنده هایی که دردو پنهان میکنه :)

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

باب و استیو!

شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۵۶ ب.ظ
باب و استیو، روزها بدون آب و غذا تو بیابون گم شده بودند که ناگهان از دور چشمشون به مسجدی افتاد!
باب گفت ،'خدارو شکر'، الان میریم اونجا؛باید بگیم اسم من محمده و اسم تو هم احمد! اینطوری به غذا میرسیم!
استیو گفت : 'من نه، اسممو عوض نمیکنم، من همون استیو می مونم!'
رفتند تو مسجد و شیخ دیدشونو پرسید:'اسمتون چیه؟'
باب گفت:'اسم من محمده'!
استیو هم گفت:'اسم من استیوه'!
شیخ میگه: «بچه‌ها، برای استیو آب و غذا بیارین؛ و تو محمد،
رمضان مبارک پسرم !
موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۰/۰۱/۰۷
𝓷𝒊𝖒𝓪 :)

نظرات  (۱)

بمیرم برا باب 🤣🤣🤣🤣🤣🤣 زندگی خیلی بیرحم شده واقعا !

آره 🤣🤣

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

be careful!